رفاه را بهدشواری میتوان تعریف کرد. با وجود این، از ملاحظه تعاریف مختلف میتوان آن را به برخورداری از امکانات زندگی در سه حوزه اصلی، یعنی بودن، صیرورت، و تعلّق، تعریف کرد. فرهنگ رفاه عبارت است از اصالت یافتن رفاه مادّی و اومانیستی همراه با ابرازگرایی سوژه. در عصر حاضر، فرهنگ رفاهِ گستردهای شکل گرفته است و با ارزشها و معانی جدیدی که با خود به همراه آورده، تأثیر قابلملاحظهای بر کیفیّت و کمّیّت دینداری نهاده است. نظام معنایی نهفته در رفاه، یعنی سوژهمحوری و تأصل انسان، همراه با فرهنگ احساسگراییِ سطحی، زمینه بسیار مساعدی جهت تحوّل دینداری فراهم کرده است. رابطه انسان با خدا، از رابطه تکلیفی و تعبّدی به رابطه اختیاری و رمانتیک تحوّل یافته است و نیز دین به گونهای تعریف شده است که تضادّی با رفاه نداشته باشند. دینداری در تحت حاکمیّت فرهنگ رفاه، در معرض آن است که دین را به وسیله و ابزاری رفاهزا تبدیل کند. همه تحلیلهای فوق، به صورت کاملاً آشکار در جنبشهای معنویّتگرای نوپدید قابلمشاهده است.