حلّ پارادوکس علم به جوهر در کتاب تعلیقات ابن‌سینا

نویسندگان

1 دانشیار دانشگاه تربیت مدرس

2 دانشجوی دکتری دانشگاه تربیت مدرس

چکیده

در کتاب تعلیقات ـ که به احتمال زیاد حاصل درس‌نوشته‌های شاگردان شیخ‌الرئیس است ـ تلاش می‌شود تا به پارادوکسی در خصوص علم به جوهر پاسخ داده شود. این پارادوکس را می‌توان بدین صورت بازسازی کرد که اگر با علم به شیء، عین ماهیّت آن به ذهن می‌آید، آن‌گاه وقتی به جوهری علم پیدا می‌کنیم باید عین ماهیّت آن، که جوهر است، به ذهن بیاید. از طرف دیگر، در فلسفه مشّاء، علم از کیفیّات نفسانی و از اعراض است. بدین ترتیب، با تناقضی مواجه می‌شویم که علم ما به جوهر هم باید جوهر باشد و هم باید عرض باشد و جوهر نباشد. پاسخ تعلیقات به این پارادوکس آن است که آن‌چه جوهر است، مفهوم جوهر است که همان «در موضوع نبودن» است و آن‌چه عرض است، علم ما به جوهر است که از کیفیّات نفسانی است. بنابراین موضوع در دوگزاره به‌ظاهر متناقض عیناً یکی نیست، بلکه در یکی مفهوم جوهر است و در دیگری مصداق ذهنی جوهر. از این‌جا معلوم می‌شود که پاسخی که صدرالمتألهین با به‌کارگیری مفاهیم حمل اوّلی ذاتی و حمل شایع صناعی به این پارادوکس (و پارادوکس‌های مشابه، مانند پارادوکس معدوم مطلق و یا کلّی و جزئی) مطرح می‌کند، در آثار شیخ‌الرئیس سابقه دارد.

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

A Response to the Paradox of Knowledge of the Substance in Ibn Sina’s al-Ta‘liqat

نویسندگان [English]

  • Reza Akbarian 1
  • Seyyed Ahmad Hosseini 2
1
2
چکیده [English]

In al-Ta‘liqat–which is most likely a collection of Avicenna’s lectures– it is intended to answer to a paradox concerning the knowledge of the substance. This paradox can be reconstructed this way: if, by knowing something, its quiddity comes to mind, then with knowing a substance its quiddity–which is a substance–comes to mind. Conversely, according to Peripatetic Philosophy, knowledge is a quality in the soul and an accident. In this way, a paradox rises which says our knowledge of substance must be substance and accident–and not substance – at the same time. Al-Ta‘liqat’s response to this paradox is that what is substance is the concept of substance which is the concept of “not being in subject”; and what is accident is our knowledge of substance which is a quality in the soul. Therefore, the subjects in the two apparently paradoxical statements are not identical but in one of them the subject is the concept of substance and in the other one the subject is the mental existence of substance. From here, it is clear that the response Mulla Sadra– using the concepts of primary essential and common technical predications– presents to this paradox and similar paradoxes like those of absolute nonexistent and individual and universal can be found in Avicenna’s books.

کلیدواژه‌ها [English]

  • al-Ta‘liqat.
  • Ibn Sina
  • substance
  • the paradox of knowledge of substance